لیلیا عبدالمالکیلیلیا عبدالمالکی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

پرنده کوچک خوشبختی

بابايي من

1392/12/4 1:16
نویسنده : مامان ليليا
476 بازدید
اشتراک گذاری
روزها ميگذرن و ليليا ي من بزرگتر ميشي . كم كم بوي بهار مياد و سال به اخر ميرسه . تو جوون ميشي و من و بابا پير ... بابا هيچ وقت دلش نميخواد تو بزرگ شي هميشه به شوخي ميگه كاش يه دارويي بود به دخترم ميدادم ميخورد كه بزرگ نشه اما بعدش پشيمون ميشه و خودش جواب حرفشو ميده و ميگه لذت پدر بودن به ديدن بزرگتر شدنه بچشه . يادم مياد اون روزي رو كه به دنيا اومده بودي چقدر خوشحال بود خيلي خيلي خيلي ذرق پدر شدن داشت اونقدر كه همه پرستا رها و دكترها تعجب كرده بودن و ميگفتن مگه چند ساله ارزوي بچه شدن داشته باباي ليليا كه اينهمه خوشحاله . خبر نداشتن بيچاره ها كه بابايي تو از اون بابايي هاي پر از احساسات عشقولانس . بعضي وقتا حسوديم ميشه به اين همه عشق پدري همه جا با هم ميرين ، نونوايي ميوه فروشي پارك بقالي و ... كلي هم خوش ميگذرونين و اصلا يادتون ميره من نو خونه منتظرتونم . از دست شما پدر و دختر
پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مریم
16 اسفند 92 15:00
الهی عزیزم