مهد کودک
دخترک زیبای نمکی من لیلیا
1 ماهی میشه که با هم میریم کارگاه مادر و کودک
چشات و گرد نکن
همون مهده خودمونه که اسمش یه ذره فرق داره
اونجا با هم کلی بازی می کنیم و دوست پیدا کردی یه ذره هم از خجالت و ترست کمتر شده
انقدر تو اون 1 ساعت شیطونی می کنید که اصلا نمی فهمیم چطوری می گذره
جز عمرم حساب نمی شه اونقدر که لذت داره
مربی ت اسمتو گذاشته خوش تیپ ریزه
وقتی هم که موقع خداحفظی می شه بای بای و فرستادن بوسه از طرف شما دل همه رو شادتر میکنه
امروز هم که جشن اب بود و اولین بار بود تو استخر می رفتی انقدر خوشت اومده بود که نمی خواستی
بیای بیرون
این اقا پسر دوست لیلیا که داره خودشو یواش یواش بهش نزدیک می کنه
وبعد از چند دقیقه دست رد پرنسس به سینش می خوره
اینم از یه روز خیس و نم دار
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی