بالاخره موفق شدم بعد از 10 روز بهت غذا بدم
دختر زبل و با هوشم
10 روز بود که غذا نمی خوردی و ماما و بابا رو ناراحت و دل ازرده از بی میلیت به غذا .
اما امروز به کمک خرما ، مارک عروسکات ، پستونک عزیزت و خندوندنت تونستم غنچه لباتو باز کنم و بهت سوپ بدم . زرده هم دادم . ماست و فرنی و پوره سیب زمینی هم خوردی . هورا هورا
چه روز خوبی بود . کلی ماچ بارونت کردم و هر بار که چیزی میخوردی به بابایی زنگ میزدم و می گفتم تا اونم خوشحال کنیم . حالا نگران خس خس سینتم . صدات گرفته . امیدوارم مشکلی نباشه .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی