لیلیا عبدالمالکیلیلیا عبدالمالکی، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

پرنده کوچک خوشبختی

لیلیا در اشپزخانه

1391/12/15 15:44
نویسنده : مامان ليليا
432 بازدید
اشتراک گذاری

از وقتی تونستی 4 دست و پا بری کل خونه رو خودت تنهایی می گردی و در حین گشتن شعر هم می خونی ده دهههه دددددددددد ادیشششش ... و یه ناخونکی هم به وسیله های خونه می زنی یا می شکونی یا پرت می کنی یا می خوریشون و در نهایت به مامان نگاه می کنی ببینی دعوات می کنه یا نه اما یه خنده و یه عزیزم تحویلت می ده مامان و تو دوباره به راهت ادامه می دی .

دیروز هم برای اولین بار خودتو از حال به اشپزخونه رسوندی و این بلا رو سر گلای مامان لیلا دراوردی ...

اینجا خوشحال بودی از اینکه بالاخره تونستی به اشپزخونه بیایی و کلی هم ذوق می کردی وروجک

و بعد متوجه گلونای مامانی شدی و دهههههه ادیشششششششش

با سرعت برق خودتو بهشون رسوندی

یه ذره نگاشون کردی و بعد ...

پر پر شون کردی ...

اما مامان زودی به داد گلاش رسید و بغلت کرد و شما هم شاکی شدی و زدی زیر گریه

اینم از اولین ورودت به اشپزخونه

قربونت برم تا می تونی شیطونی کن و همه جا رو به هم بریز

دوست دارییییمممممممممممممممم امید زندگیمونماچقلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مينا. مامي سام
18 اسفند 91 14:32
قرررربونت برم خاله. ان شالا هميشه سالم باشي.
مرضیه مامان سلما
12 فروردین 92 16:35
شما هم با این مدل گریه بچه ها خنده تون میگیره ؟ سلما هروقت اینجوری لوس گریه میکنه من کیف می کنم ! چه مامان بدجنسی ام ! آخه خیلی خوشگل گریه می کنن خب



دقیقا منم همینطورم لباشونم نوچ میکنن میمیرم براشششششششش

هانی(مامی باران)
14 اردیبهشت 92 12:55
واقعا چرا بچه ها انقدر دوست دارن برن تو آشپزخونه. باران منو هم ولش کنی همش دوست داره بره تو آشپزخونه.

هههههههههههه فکر کنم به خاطر وجود نازنین ماماناشونه