سال 91 بهترین سال برای ما بود
امسال که گذشت بهترین و شیرین ترین روزهای عمرم رو گذروندم خدا تو رو به ما هدیه داد و زندگی مون لذت بخش تر از قبل و عشق مون عمیق تر شد . امسال پر از خنده ، گریه ، اضطراب ، نگرانی ، شادی ... بود
تنهایی و سکوت دیگه از مامان لیلا دور شده بود و همه زندگیش تو شده بودی
یادم می یاد اولین بار تو بیمارستان وقتی دیدمت همه دردام و سختی هایی که کشیده بودم از یادم رفت باورم نمیشد که مادر شدم و یه فرشته تو بغلمه و مال خودمه
یادم میاد اون لحظه ای که برای اولین بار چشما ت و باز کردی و با عشق منو نگاه کردی انقدر کوچولو بودی که می ترسیدم تو بغلن بگیرمت
امسال رو هر روز ش رو به این امید گذروندم که تو بزرگتر بشی و به من بگی مامان ... الان هر وقت ازم دور بشی یا بخوای بیای بغام با صدای قشنگت می گی آمان آامااان و منو پر میکنی از شادی و لذت
چه زود گذشت ... 9 ماهه شدی و در انتظار بهاریم و تو اولین نوروز رو در کنار مامان و بابا هستی
دخترم من و بابا همیشه در کنارتیم و عاشقانه عشق مون رو نثارت می کنیم...