شیرین کاری های زبل خانوم
روز به روز شیرین تر می شی و کارای جدید یاد می گیری . راست میگن از 6 ماهگی به بعد بچه ها شیرین تر میشن مخصوصا که دختر باشه و به ویژه که اون دختر ناز شما باشی .
چند روزه با هم تمرین 4 دست و پا می کنیم باهم اما زودی خسته می شی اما دوست داری وایسی و دیگه از صندلیت خوشت نمیاد و هی منو صدا میکنی که دددددددددددووو دادو بیییییییییی گااااااااا یعنی منو ببر پیش میز می خوام دستمو بگیرم بهش وایسم خسته شدم از این صندلی اینجا نمی تونم خرابکاری کنم...
قربون شیرین زبونیاتت
بابا احسان هم که تا کلید رو تو در می چرخونه از خنده واسش ریسه می ری و اونم از ذوقش با دست و روی نشسته میدووه تو رو بغل میالن 1 ماهی میشه که پستونکتو میشناسی و هر جا باشه خودتو بهش میرسونی و تندی می ذاری تو دهن کوچولوت یه کار جالب دیگه هم که با پستونکت می کنی اینه که اگر بر عکس بذاریمش تو دهنت خیلی حرفه ای با دو تا دستات می چرخونیش و با اخم نگا می کنی که چرا برعکس گذاشتید.
چند روز پیش که تو اشپزخونه سرگرم سوپ درست کردن بودم خودتو به میز رسوندی و رومیزی رو کشیدی و ظرف اجیل افتاد رو پاهای سیندرلای من ........شیطون...... منم واسه اینکه جلو چشمم باشی تا دیگه دست گل به اب ندی یه فرش پهن کردم تو اشپزخونه تا 2 تایی خونه داری کنیم اما اونجا هم یا زیر میزی یا تو کابینتا اما جلوی چشممی ووروجک.
الان هم در خواب نازی . قراره شنبه بریم اتلیه واسه عکاسی از پرنسس.
دوست دارم زود شنبه شه.
چه بامزه راه می ره مامانی نه؟؟!!!!!!!!!!!!!!!