سفر به کندوان
بالاخره امشب تونستم بیام و از سفرمون برات بنویسم الان تو خواب نازی محکم پتوت رو بغل کردی و سرت مثل همیشه با اینکه اتاقت خنک غرق در عرقه ...
22-2-92
تاریخ دومین سفر جوجه مامان به کندوان
پروازمون ساعت 10.30 بود و ما ساعت 10 تو فرود گاه بودیم اما گفتن در هواپیما بسته شده و باید با پرواز بعدی برید که ساعت 3 بود حالا بماند تا اون ساعت با یه وروجک تو فرودگاه چطوری سر کردیم و با اینکه خیلی خسته بودی اما تو هواپیما هم باز بیدار بودی از بس که کنجکاوی و می خوای سر از همه چیز در بیاری ...
روستای خیلی خیلی اروم و زیبایی بود . هوا شبا خیلی سرد می شد هر وقت می رفتیم بیرون کلی با کلاهت دست و پنجه نرم می کردی .. زیاد از کلاه خوشت نمیاد زبل خانوم ...
سه تایی با هم کلی خوش گذروندیم و سه روز بعد باز برگشتیم خونه
دارم کمک مامانم لباسا رو از تو چمدون در میارم اما به سبک خودم چیه خوب دوست دالم